جدول جو
جدول جو

معنی خاموش ماندن - جستجوی لغت در جدول جو

خاموش ماندن
(بِ خوی / خیش مَ دَ)
ساکت ماندن. بی صدا ماندن. دم فروبستن:
شانه را در هر سری سازند جای
زآنکه با چندین زبان خاموش ماند.
، بجا ماندن. (آنندراج). گفته نشدن:
در زمان قصه پردازان سخن خاموش ماند
زآنکه در افشاء نمیگنجد غم پنهان ما.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خاموش ماندن
ساکت شدن، دم فرو بستن، سکوت کردن، خاموش شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ یِ مَ دَ)
ساکت ماندن. بیصدا ماندن. خاموش ماندن:
ندانم تو خامش چرا مانده ای
پس آن داستانها چرا خوانده ای.
فردوسی.
سه بار آن سخن را بر ایشان براند
چو پاسخ نیامدش خامش بماند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا